تنها خدااااا
راهیان نور
بالخره انتظار ها به سر رسید و من برای اولین بار راهی سفر راهیان نور شدم…
همه جا زیبا بود…
فتح المبین پر از عشق… فکه پر از غربت… میشداغ غریبی آقا را به یاد آورد… طلائیه
عشق مطلق بود و خاکش عطر عشق داشت و دلها آنجا ماند… شلمچه دل را روانه
کربلا کرد… معراج شهدا دلهای ما را تکاند و یادم است بعد از آنجا چقدر همه ی ما
دگرگون شدیم… اروند رود یاد شهدایی که برای خدا به آب زدند و غرق شدند…
سفری بود سراسر نور وعشق همراه با شهدا و در کنار دوستان خوبم…
خاطرات این سفر در قلبم برای همیشه حک شده و دلم را آنجا جاگذاشتم و عجیب در سرم هوای
آنجاست و هنوز نیامده دلتنگم…
التماس دعا ن-ز
آرزوی دلم....
انگار پروازم نزدیک است ، پرواز به سمت دیار عاشقان ، جایی که سالهاست آرزوی دیدنش را دارم، آرزوی بوییدن خاکش را
شلمچه
شهدا نکند من میان این همه عاشق که به شوق بال هایشان را باز کردند جا بمانم……
تپش های بی قرار دلم را احساس میکنم، دلی که مشتاقانه منتظر روز موعود است و خدا کند لیاقت داشته باشم و جا نمانم….
دل شکسته ام را می خواهم پیش شما بیاورم تا ترمیمش کنید…
دوست دارم نفس هایم در هوای شما آزاد شود…
دوست دارم سرم را روی خاک پاک طلائیه بگذارم و دلم را به آسمان بسپارم…
شهداااااا
ن-ز