بابای مهربانم........
18 بهمن 1394 توسط ندا زادش
قطعه گمشده ای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است
—پیش آقا امام زمان بودم…آقا داشت کارهامو گناهامو میدید و گریه می کرد…
گفتم:آقا…
آقا گفت:جان آقا..به من نگو آقا بگو بابا…
سرمو انداختم پایین….
گفتم:بابا شرمنده ام از گناه…
آقا گفت:نبینم سرت پایین باشه…عیب نداره بچه هرکاری کنه پای باباش می نویسن….